شعرهایی با ردیف شکبرانگیز فلانی
سرزده آمد به مهمانی همانی که زمانی...
دستپاچه میشوم از اين ورود ناگهانی
خستهی راه است و تنها آمده چرتی بخوابد
من غبار آلود در پيراهن #خانهتکانی
مادرم راه اتاقم را نشانش میدهد، من
مضطرب از هرچه دارد در اتاق من نشانی
مینشینم گوشهای از #آشپزخانه هراسان
امشب از دلشورهها تا صبح دارم داستانی
واي آن نقاشی چسبيده بر در را نبينی
آه! آن تکبيتهای روی ميزم را نخوانی
آن پرِ لای کتاب حافظ، آن فالِ مکرّر
آن نشانِ لای قرآن، خط دور «لن تراني»
صفحهی آهنگ محبوبش که میگفتم ندارم
وای... وای از «ياد ايامی که در گلشن فغانی...»
نه! تو را جان همان که دوستش داری کمد را
وا نکن... آن نامهها و شعرهای امتحانی
نامههای خطخطی با تمبرهای عاشقانه
شعرهایی با ردیف #شکبرانگیز «فلانی»
غرق افکارم، اذان صبح میگویند، ای وای!
جانمازم! آن دعایی که... #نمیخواهم_بدانی!
شعر از: انسیه سادات هاشمی
دستپاچه میشوم از اين ورود ناگهانی
خستهی راه است و تنها آمده چرتی بخوابد
من غبار آلود در پيراهن #خانهتکانی
مادرم راه اتاقم را نشانش میدهد، من
مضطرب از هرچه دارد در اتاق من نشانی
مینشینم گوشهای از #آشپزخانه هراسان
امشب از دلشورهها تا صبح دارم داستانی
واي آن نقاشی چسبيده بر در را نبينی
آه! آن تکبيتهای روی ميزم را نخوانی
آن پرِ لای کتاب حافظ، آن فالِ مکرّر
آن نشانِ لای قرآن، خط دور «لن تراني»
صفحهی آهنگ محبوبش که میگفتم ندارم
وای... وای از «ياد ايامی که در گلشن فغانی...»
نه! تو را جان همان که دوستش داری کمد را
وا نکن... آن نامهها و شعرهای امتحانی
نامههای خطخطی با تمبرهای عاشقانه
شعرهایی با ردیف #شکبرانگیز «فلانی»
غرق افکارم، اذان صبح میگویند، ای وای!
جانمازم! آن دعایی که... #نمیخواهم_بدانی!
شعر از: انسیه سادات هاشمی
- ۶.۲k
- ۲۹ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط